ما اومديم
سلام به همه دوستان خوبم كه ميان و به اينجا سري ميزنند
غيبت طولاني ما رو به بزرگيتون ببخشيد اما اين بار دست پر اومدم با عكسهاي اميرعلي و كارها و شيطنتهاش
جمعه تولد عمو محمد اميرعلي بود كه از همينجا بهش تبريك ميگم و براش آرزوي روزهاي خوب و خوش رو دارم اين هم عكس كيكش كه درست كرده بودم
شب كه اومديم خونه اميرعلي ازم خواست تو ليوان ني دارش براش آب بريزم وليوان خودش رو هم برداشت و نشست رو زمين . من هم مشغول كارهام بودم كه ديدم:اميرعلي داره ني رو فوت ميكنه و براي خودش دست ميزنه و ذوق ميكنه
و اما ديروز:
اخبار داره نتايج مسابقات قهرماني وزنه برداري جهان رو نشون ميده و من هم دارم به اميرعلي نهارش رو ميدم كه يه مرتبه بلند شد و ليوانش رو گرفت بالاي سرش انگار يه وزنه 200 كيلويي رو برده بالا بعد خودش رو تشويق ميكنه و دست ميزنه من هم كه مادررررررر همين طور قربون صدقه قهرمانم ميرفتم و تشويقش ميكردم چه كنم مادرم ديگه
بالشاي مبل رو با كلي زحمت رو هم ميچينه و بعد از اتمام كار با تشويقهاي پياپي خودش مواجه ميشه
چند روزيه داره سعي ميكنه سوت يزنه واقعا"اين رو نميدونم از كجا ياد گرفتهعاشق جارو برقي كشيدنه و كلي تو جارو كشيدن بهم كمك ميكنه
واما بعد: يه مدتيه كه دارم براي اميرعلي لباس ميبافم
و چند تا چيز هم بافتم كه عكسش رو ميزارم بهم نخندينا