اميرعلي  اميرعلي ، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

اميرعلي عشق مامان و بابا

روزانه های پسرم

1391/3/9 19:28
نویسنده : فرشته
429 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

چند روزی بود که نمیتونستم بیام تو وبلاگ  پسر نازم و چیزی بنویسم امروز بلاخره شد

پسر نازنینم این روزها علاوه بر شیرین زبونیش خیلی اکتیو هم شده که این باعث نگرانیم شده چون هر چی میخوره نمیدونم کجا میره؟و اصلا"وزن نمیگیره البته تو خونه که هستیم خیلی خوب غذاش رو میخوره اما اگه جایی بریم خون به دلم میشه تا غذا بخوره

 

از این مسئله که فاکتور بگیرم حرف زدنش خیلی خوب شده و تقریبا"خوب حرف میزنه البته تو گفتن حرف های ف - لام - ر کمی مشکل داره و( ف) رو( ه) و( لام و ر ) رو (ی) میگه که اگه تا دو سه ماه آینده بهتر نشد باید ببرمش گفتار درمان

چند روزه با هم کار دستی درست میکنیم و دارم بهش در کنار مفهوم چیزهایی که یاد میگیره خوندن رو هم یاد میدم البته خسته که میشه دیگه حال و حوصله نشستن نداره پا میشه شیطنت میکنه  و دائما"با آهنگهای تلویزیون داره میدوه و میرقصه 

niniweblog.com

برای خودش وروجکی شده پنج شنبه باید میرفتم معاینه چشم بهش گفتم پیش بابا بمون تا بیام

با یه حالت التماس میگه مامان به خدا (همون تو رو خدا)نرو منم خنده ام گرفته بود اما بهش بروز ندادم تا یاد نگیره الکی قسم بخوره !!!!!!!!!!!!!!!!!!

یه مبل خرسی بادی داشت چند وقت پیش که عموش اینا اومده بودند خونمون تو بازی بچه ها ترکید

چند روز پیش اومده بهم میگه مامان مبلم خراب شد؟میگم آره

میگه کی خراب کرد ؟میگم نمیدونم عزیزم رفت سمت اتاقش زیر لب مثل غر زدن میگفت مهسا خراب کرد افتاد  روش بادش خالی شد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

niniweblog.com

هر چی که دم دستش باشه رو برمیداره عین میکروفون میاره جلومون میگه؟اسم شما چیه ؟و همه باید بگند اسمشون چیه و چه نسبتی باهاش دارند البته خودم به همه گفتم نسبتشون رو بگند که امیر علی یاد بگیره از دیروز وقتی من ازش میپرسم میگه امی ایی آیه بت (امیرعلی آینه بند)هستم وقتی میگه دوست دارم بچلونمش تازه اسم و فامیل من رو هم میگه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بهش میگم ببرمت تو تختت بخواب میگه باشه بعدش برای خودم یه چایی ریختم تو پذیرایی روبه روش نشستم گفتم من از اینجا نگاهت میکنم بگیر بخواب سریع بلند شده نشسته لبه تخت میگه اول قند بده بعد بخوابم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

niniweblog.com

 

بهش میگم اگه فلان کار رو کنی جایزه میگیرم برات

میگه جایزه چی میگیری؟بعد خودش میگه توپ.آداس.بسی همون بستنی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

صبح وقتی فرزاد رفت سر کار بیدار شده میگه بابا کجا رفت میگم سر کار عزیزم حالا بخواب

همون طور که داره میخوابه میگه بابا رفته سر کار پول در بیاره منو ببره پارک !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

niniweblog.com

بهش میگم باید ماست بخوری شیر بخوری غذا بخوری هنوز حرفم تموم نشده میگه غذا بخورم بزرگ بشم برم پارک !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

                 

چند وقتیه به من میگه مامان عزیز یه بار با حالت متفکرانه ازم پرسید مامان تو مادری؟گفتم آره

گفت تو عزیزی؟گفتم آره

کمی بعد گفت تو مادر عزیزی !!!!!!!!!!!!!!!!

niniweblog.com

پسر عزیزم برات دنیایی به شادی روزهایی که الان داری آرزو میکنم خیلی خیلی دوستت دارم

                                  niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

فرانک مامان کیاراد
11 خرداد 91 8:14
قربو.ن او شیرین زبونیات برم خاله جون از تعریفای مامانت معلومه که خیلی آقا شدی فرشته جون نگران خرف زدنش نباش. گمان کنم طبیعیه. کیاراد هم ر رو نمی تونه تلفظ کنه و بجاش میگه ی. به مرور زمان درست میشه. می بوسمتونننننننننننن
مامان امیر مهدی
15 خرداد 91 1:09
نازد به خودش خدا که حیدر دارد دریای فضایلی مطهر دارد همتای علی نخواهد آمد به جهان صد بار اگر کعبه ترک بر دارد به ما هم سر بزنید آپم
مهسا-مامی بردیا
17 خرداد 91 0:10
فرشته جون هزار ماشااله حسابی امیر علی جون شیرین زبونه... فکر نکنم نیازی به گفتار درمانی باشه بردیا هم ه رو خ تلفظ میکنه ...خوب تا 3سالگی فعلا طبیعیه...ازطرف من ببوسش...
پگاه
18 خرداد 91 12:11
سلام فرشته جون. قربون اميرعلي برم من با اين شيرين زبونيهاش. چقدر بانمكه اين پسرت. فرشته رونيا هم ر رو ل تلفظ ميكنه اينقدر حساس نباش خواهرم.
مامان اميرحسين
20 خرداد 91 13:08
سلامممممممممم قربون حرف زدنا و شيرين زبونيات خاله فرشته جون چه عجببببببببب از اين طرفا اين تيكش كه ميگه غذا بخورم بزرگ بشم رو اميرحسين هم ميگه چقدر اين بچه ها شبيه همند دوستون دارم ممنون اومدي طرفاي ما